جدول جو
جدول جو

معنی گم رزین - جستجوی لغت در جدول جو

گم رزین
(گُ رِ)
گم رزین مخلوط طبیعی جسم صمغی و مادۀرزینی میباشد و معمولاً مقدار رزین بیشتر از صمغ آن است. بنابراین گم رزینها در الکل قوی و یا آب کاملاً حل نمیشود، ولی در الکل ضعیف 50 تا 60 زینه محلول است. از گم رزینها میر افورب، گم گوت، آزافتیدا بعنوان مثال ذکر میشود. گم رزین اخیر همان انقوزه است که از فرولا آزافتیدا به دست می آید. (کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 218)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ رَ)
عصیده. (از المرصع). چنین است در المرصع. در اقرب الموارد ابو رزین آمده به معنی خبیص که نوعی حلوا است
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ کَ / کِ دَ)
غلط رفتن. (آنندراج) :
بسی گم میروی خود را ادب کن.
چو ره گم کرده ای خضری طلب کن.
غنیمت (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ زَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع چهارمحال اصفهان است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 15 هزارگزی شمال شهرکرد و 3 هزارگزی راه پل زمانخان به سامان واقع است. دامنۀ کوه و هوایش معتدل است و 233تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش برنج و غلات وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ کَ دَ)
پنهان شدن. (آنندراج) :
سردهانت ذره ای هرگز نشد بر من یقین
دل می برد دزدیده او در گوشه ای گم میزند.
ویسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 73000 گزی باختر قشم و 1000 گزی جنوب راه مالرو باسعیدوبه قشم. جلگه و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 458 تن است. آب آن از چاه و باران است. محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است. صنایع دستی آنان لنگ بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
معدوم و خراب کننده، تارک. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
تاج کیانی را گویند و آن را مرصع ساخته از بالای تخت محاذی سر ایشان با زنجیر طلا آویخته بوده اند. (برهان) (آنندراج). گرزن. (جهانگیری). رجوع به گرزن شود، زنبیل. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) ، تیر پیکان دار. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
غلط رفتن: بسی گم می روی خود را ادب کن، تو ره گم کرده ای خضری طلب کن، (غنیمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گم زدن
تصویر گم زدن
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبرز، سر آمدان جمع مبرز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرزین
تصویر محرزین
جمع محرز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گم زن
تصویر گم زن
گمراه، پنهان شونده، معدوم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرزین
تصویر گرزین
((گَ))
تیر پیکان دار
فرهنگ فارسی معین